خودم بودم که گم شدم

فصل جدید زندگی من :)

خودم بودم که گم شدم

فصل جدید زندگی من :)

من

عجیب است که من ایقدر دلتنگ توام !

عجیبتر ان است که من برایت بی تابم ...

سعی در بازی کردنم با زندگی کم شده شاید نباید من ایقد جا بجا بشم شاید باید سکان بندازم همیجا بعد اگه خوب نبود برم نه اینکه برم بعد به اینجور بشم

طمع توی به دست اوردن یک توهم فقط زیر پایت رو خالی میکنه ّ!

هی کار جدید

شاید من نمیدونم چی میخوام شاید من نمی تونم شاید من ادم یکجا موندن نیستم  از کجا معلوم نیس همش تقصیر من نباشه احساس بدی دارم 

احساس شبیه کسی که با لنگه کفش سیندرلا داره دنبال معشوق زیبایش میگردد برایم عجیب است اینجا ساکته کسی نمیاد غر بزنه بذام عجیبه دارم بر میگردم به قبلترم برام عجیب یه ادم از من برا خودش ناراحته ! چرا واقعا اینقد خودشو برا من صاحب مکان میدونه !