خودم بودم که گم شدم

فصل جدید زندگی من :)

خودم بودم که گم شدم

فصل جدید زندگی من :)

هی کار جدید

شاید من نمیدونم چی میخوام شاید من نمی تونم شاید من ادم یکجا موندن نیستم  از کجا معلوم نیس همش تقصیر من نباشه احساس بدی دارم 

احساس شبیه کسی که با لنگه کفش سیندرلا داره دنبال معشوق زیبایش میگردد برایم عجیب است اینجا ساکته کسی نمیاد غر بزنه بذام عجیبه دارم بر میگردم به قبلترم برام عجیب یه ادم از من برا خودش ناراحته ! چرا واقعا اینقد خودشو برا من صاحب مکان میدونه !

اینکه سطح توقعتو بیاری پایین خیلی خوبه خیلی خوشحال میشی در اکثریت مواقع !

اما در کنار باید بلد باشی که حقوقتو ه بقیه بفهمونی

ازش بتونی دفاع منی !

و از همه مهم تر اینه که به جای به ساده لوحی بشناسن به مهربونیت و بقیه چیا شناسن  !

پ ن :بسیار دلم تنگ است!

دقیقا هر دفعه همین جا بازی رو میبازم! هیچ وقتم یاد نگرفتم از این مرحله رد شم...شاید به خاطر اینه که تا این مرحل اشنام خوب قلق اشو بلدم... احساس اشنایی میکنم ..

اره من از چیای جدید میترسم

از ادمای جدید

دوستای جدید

رشته جدید

کار جدید

این منم که به بقیه یاد میدم چقد تو ی زندگی من دخالت کنن!


من!

ارزوم اینه اشتباه شده باشه! بعدبیفتم توی خودم

میدونم چی شده

میدونم یه چیزی این وسط هست

امان از رووزی حودم این وسط باشم!